زندگی من ثنازندگی من ثنا، تا این لحظه: 12 سال و 10 ماه و 29 روز سن داره

ثنا دلبند مامان و بابا ......

واکسن 18 ماهگی

سلام به عشق مامان با یکمی تأخیر می خوام ماجرای واکسنتو تعریف کنم . مامانی ببخش آخه مهمون داریم و من اصلا وقت نمیکنم به وبلاگت سر بزنم . از دوستای گلمم که این چند روز ثنا کوچولوی منو فراموش نکردن ممنونم. شنبه صبح خیلی زود با استرس زیاد بیدار شدم چون هم قرار بود مامان بزرگ و بابابزرگ و عمو از شهرستان بیان خونمون و هم بریم واکسنتو بزنیم . ساعت 8 مهمونا رسیدن و من تندی بهشون صبحانه دادم و با بابایی رفتیم مرکز بهداشت تا واکسنتو بزنیم من انقدر استرس داشتم دستام یخ زده بود . خلاصه بردیمت تو و دیدیم خیلی خلوته اول تعجب کردیم ولی بعد از اینکه پرسیدیم فهمیدیم که واکسن 18 ماهگی روزهای فرد زده میشه ......از پذیرش شماره تلفن گرفتم تا فرداش اول ...
19 آذر 1391

اتفاق جدید

یه اتفاق قشنگ چند روزی بود که با ثنا تمرین میکردم که سینه زدنو یاد بگیره هر دفعه که بهش میگفتم تکرار میکرد ولی 2 دقیقه بعد که بهش میگفتم ثنا سینه بزن یادش میرفت . امروز داشتم با لب تاپ کار میکردم ثنا هم داشت برای خودش بازی میکرد من همزمان هم کار میکردم و هم مداحی گوش میکردم . بعد پا شدم رفتم برای خودم یه چای بریزم حواسمم کامل به ثنا بود چون کافیه یه دقیقه از کنار لب تاپ بلند بشی دیگه سالم نمیبینیش .........اما چی دیدم ........دیدم دخترکم نشسته و داره سینه میزنه....انقدر خوشحال شدم که تندی رفتم دوربینو آوردم ازش عکس انداختم تا یادگاری بمونه این حرکت زیباش. الهی من قربونت با این سینه زدنت ...
2 آذر 1391

شعر

سلام خوشگل طلای مامان. خامه عسلی مامان ثنا جونم ٢ تا شعر بلده بخونه  ..... ........بله دخملم باهوشه دیگه ... شعر توپ سفیدم مامان می خونه : توپ سفیدم قشنگی و نازی .........حالا من می خوام برم به بازی ثنا جونم بخون مامانی:           توبَ توبَ            ( و تمام )‌  ...... خوب چیه مگه ؟دخملم تا همینجاشو بلهده( آفرین باهوش مامان) شعر فرشته ها مامان می خونه: فرشته ها دست میزنن: دست دست دست....فرشته ها پا میکوبن : پا پا پا پا فرشته ها می خندن : ها ها ها ها ثنا جونم می خونه : ...
25 آبان 1391
1