روایت 19 ماهگی
سلام ب ماه تابانم
الان ک می نویسم عزیزکم ١ سال و ٧ ماه و ٦ روز و ١٨ ساعت و ٤٢ دقیقه سن داره . با یه عاله شیطنت وصف ناپذیر.
کنترل کردن ثنای گلم این روزا واقعا خیلی سخت شده یعنی در روز یک دقیقه هم نمی شینه الا اون 2 ساعتی که ظهر می خوابه همش سرپا و در حال بدو بدو گاهی اوقاتم در حال اذیت کردن.
علامت شیطنت ثنا جونم همیشه سکوته.......یعنی اگه صداش در نیاد می دونم ک حتما ی جا داره خرابکاری میکنه.... از ریختن کشو لباسا بگیر تا کابینتاو .....
نمونش مثلا اون روز میگم ثنا جا چرا داد میزنی خوب آروم بگوو مامانی کار بدیه ......ی دفه برگشته ب من میگه ....میدَنم....
من ک همینطور موندم از این بلبل زبونیش .
فقط کافیه ی لحظه ازش غافل بشی .....در اون صورت انگار ک توی خونه توپ ترکوندن
امروز داشتم سریال نگاه میکردم و حسابی سرم گرم بود با خودم گفتم چرا صدای ثنا نمیاد؟؟ مثل جت اومدم دنبالیت چون میدونستم ک داری خرابکاری میکنی اومدم اتاق دیدم .......بلههههه به زحمت کرم رو از روی کمد برداشته و همرو مالیده به سر و صورتش .....اول حسابی عصبانی شدم ولی ب ثانیه نکشید خندم گرفت و چند تا عکس ازش گرفتم...
ی کار دیگه ای ک ثنا جونم میکنه و من کلی لذت میبرم وقتی می خوره زمین یا ی جاییش درد میکنه فقط و فقط با بوسه مامانیش آروم میشه و این خیلی خیلی خیلی برااااااام لذت بخش و شیرینه
گل مامان چند تا جمله هم میگه
ماما آب بِدِ
بَه بِدِ
نون بِدِ
به دربیار هم میگه : دَرآ
می خوام فدات بشم شاپرک وقتی انقدر ناااااز حرف میزنی
جدیدا یاد گرفت هر کی از در میاد میری فورا دستشو دراز می کنه و میگه .....لایلا (یالا) و این طور از همه دل میبری عروسک
پست بعدی عکسا انشالله