پاییز
سلام شیرین عسل مامان
فصل پاییز شروع شد و من همیشه لحظه شماری میکنم برای این فصل زیبا. منم مثل دختر قشنگم دختر بهارم ولی عاشق فصل پاییزم
فرشته من امروز که با هم رفته بودیم بیرون تا خرید کنیم بچه های کوچولو رو می دیدی که از مدرسه میان بیرون و تو چقدر ذوق میکردی میدیدشون و با همشون بای بای میکردی.
نفسم نهایت آرزوی مامان اینه که تورو توی لباس مدرسه و کیف به دست ببینه ...........بی صبرانه منتظر اون روزم عشقم ...دوست دارم اون روزا تو درس خون ترین شاگرد کلاس بشی........ انشالله
دیشب تی وی داشت بچه های کلاس اولی رو نشون میداد دیدم بابا محمد با لبخند داره نگاهشون میکنه .........فهمیدم به چی فکر میکنه بهش گفتم انشالله یه روز بریم برای دختر نازمون خرید مدرسه بابایی هم گفت انشالله
از این به بعد هوا سرد میشه و من باید بیشتر حواسم به دخترکم باشه . پارسال این موقع ثنا خوشگلم 5 ماهش بود اما حالا چشمم کف پاش دیگه بزرگ شده و یه چیزی مثل زلزله شده و همه خونرو به هم میریزه
(ثناگلی مامان) دیشب بابا محمد داشت با تلفن صحبت میکرد توام داشتی کارتون نگاه میکردی منم حواسم به بابایی بود یه دفه دیدم دستتو گذاشتی روی بینیت و هی میگی هیسسسسسسسسسسسس هیسسسسسسس یعنی ساکت من دارم کارتون میبینم یعنی من چشمام چهارتا شد (چه طوری یااااااد گرفتی؟؟ از کجاااااااا؟؟) بابایی هم نمی دونست بخنده یا با تلفن صحبت کنه
الهی فدات بشم من شاپرک با این خلاقیتات