زندگی من ثنازندگی من ثنا، تا این لحظه: 12 سال و 11 ماه سن داره

ثنا دلبند مامان و بابا ......

نوروز 92 ثنا جونی

1392/1/20 18:11
نویسنده : نازنین
396 بازدید
اشتراک گذاری

سلام ب دخمر بهاری خودم

به به اینم فصل بهــــــــــــــــــار فصل زندگی من

عاشق این فصل و دخمراشم

عشق مامان بلاخره از مسافرت اومدیم با کلی خاطره خوب و اتفاقای قشنگ

عجب سفر خوبی بود مامانی...عالی ...بیست ....فراموش نشدنی و همش به خاطر وجود تو شاپرکم بود

روز ١٧ فروردین بود ک با حالی دپرس و دلتنگی زیاد از مسافرت اومدیم........... تا جم و جور کردم و همه چیز به حالت عادیش برگشت یه خرده طول کشید ....

آخه مامانی بگم ک توی این ١٧ روز کلی پیشرفت کردی و به معنای واقعی زلـــــزله شدی .......و یه خرده هم زبون دراز شدی

ماجرای مسافرتت

روز بعد سال تحویل بود صبح خیلی زود بعد اذان صبح همراه مامان بزرگ و بابابزرگ و دایی ها دو ماشین شدیم و به طرف شهر ارومیه خونه مامان بزرگ (پدری) راه افتادیم توی راه همش خواب بودی از نوزادی عادت داری تا میری تو ماشین بلافاصله لالا میکنی .....آخرای راه بود داشتیم تقریبا میرسیدیم ک بیدار شدی و با تعجب به در و برت و بعدش به من نگاه میکردی ک یعنی ما کجاییم و من و بابایی از این حالتت کلی خندیدیم آخه خواب بودی ک برات تو ماشین رختخواب گذاشتم و انتقالت دادیم و شما اصلا متوجه نشدی و همچنان لالا بودی ......بگذریم

وقتی رسیدیم غریبی میکردی و همش تو بغل من بودی فقط گاهی نگاه آشنا به مامان بزرگت مینداختی ک فکر کنم یه چیزایی یاد میومد ک چند وقت پیش دیده بودیش و حسابی باهاش دوست بودی......اما یه خرده ک گذشت یخت آب شد و با دختر عمه ت ک تقریبا همسنته مشغول بازی شدی

خلاصه بگم روزای بعد از اون اصلا اذیت نشدم و شما خیلی خانوم بودی و همش مشغول بازی با عمو و دایی و عمه بودی .......چند روز بعدش سری هم به شهر ماکو زدیم ک فوق العاده بود و اونجا هم خیلی خوش گذشت

سیزده بدر هم همگی به یه جای خوش آب و هوا در ارومیه رفتیم به اسم (مارمیشو) و یه روز فراموش نشدنی رو گذروندیم با شیطنتای و خاک بازی های شما ک منو حرصی میکرد و آخر سر از بس بازی کرده بودی بلافاصله بعد ی حموم حسابی ٤ ساعت تمام خوابیدی

بعد دو روز هم بار و بندیلمونو جمع کردیم و در میان اشک های مامان بزرگ مهربون به تهران برگشتیم

عیدامسالم گذشت با همه خوبی و بدی هاش ..... انشالله ک بقیشم به همان شیرینی آغازش باشه

این از سفره هفت سین جم و جور مامانی

 

ثنا جونم عیدی بدست مثلا ژس گرفته

 

این سندم نشون میده ک شما تو ماشین همش لالایی

 

اینجا هم درحال شیطنت تو ماشین

 

نزدیک بود برسیم برای استراحت بابایی کنار ساحل زیبای دریاچه ارومیه نگه داشت ک توام بیدار شدی و من موفق نمی شدم یه عکس ازت بندازم چون همش در حال بدو بدو بودی

 

اینجا هم روز سیزده بدر ک یه دقیقه به کسی امون میدادی

بابا اینا فوتبال بازی میکردن و تو هم تو دست و پاشون دنبال توپ

 

صدای قدمهایت ...حس بودنت ....عطر وجودت

همه.....

حس زندگی رو در من زنده میکنه عشقم

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (6)

مامان ضحا
21 فروردین 92 8:37
سلاااااااااااااااااااااام نازنين جون و ثناي عزيزم
واي بلاخره برگشتيد.
خيلي دلتنگتون بوديم.خوشحالم از اينكه بهتون خوش گذشته.
الهي ثناي گلم چقدر بزرگ شده.
اون عكسي كه ژست گرفتي خيلي قشنگه.قربون اون ژست گرفتنت ثنا جوني
الهي چقدر هم ناز خوابيدي.ضحا هم تو مسافرت همش تو ماشين ميخوابه.

سلـــــــــام به مامان ضحا جونم و ضحای نازم
بلاخره برگشتیم.
راست میگی مامان ضحا جون واااای چقدر ذوق مرگ شدم
مرسی خاله جونم خدا نکنه.
ماشین برای ما نی نی ها مثل گهواره میمونه
بدو اومدیم پیشتون


مریم (مامان ثناجون)
22 فروردین 92 10:46
نازنین جون ثنا جون عزیزم چقدر خوشحالم که برگشتید
خدا را شکر که بهتون خوش گذشته
خیلی خیلی دلم براتون تنک شده بود...
چقدر ثنا جون بزرگ شدی ماشاالله چشم نخوری ایشاالله
چقدر تو عکسها ناز افتادی
من و ثنا خانمی که از کنچ خونه تکون نخوردیم...عید وحشتناکی داشتیم و به خیر گذشت

سلام دوست خوبم ممنون ک توی این مدت به ما سر میزدی و مارو از یاد نبردی
ما هم دلمون براتون یه ذره شده بود
مرسی خاله جون شما خیلی ماهی
من فدای ثنا جون خودم
خداروشکر ک رفع بلا شده دوستم انشالله بقیه سالتون به خوبی و خوشی بگذره

مامان امیر حسین
23 فروردین 92 13:56
سلام به مامانی و ثنا کوچولو جونیواااای چه عکسایی.دخملی کلی بزرگ شده ماشااللهچه جی جی هایی.چه ژستایی.بوخولمت
ارزو میکنم همه ی سال مثل روزهای اولش خوش باشید

سلام به مامان امیر حسین جان . مرسی خاله شما لطف داری
ما همین آرزوی قشنگو برای شما و امیر حسین جون داریم
مامان ثمین
23 فروردین 92 20:42
سلام عزیزم دلم واستون تنگ شده بود
آپم دوست داشتی بیاین پیشمون
تعطیلات خوش گذشت

سلام خانومی ممنون دل ما هم برای دوستامون تنگیده بود خیــــــــــلی
حتما میایم
جای شما خالی واقعا عالی بود

مامان محدثه
24 فروردین 92 2:25
سلام به ثنای نازم و مامانی مهربونش
قربونت برم خاله جون که همش تو ماشین خوابی دقیقا عین محدثه من
خدارو شکر که بهتون خوش گذشته دوست خوبم ایشالله همیشه به گردش و سفر

سلام عزیزم
مرسی از محبتت
ممنون همچنین برای شما دوستم

سایدونه یه دونه
9 خرداد 92 2:59