زندگی من ثنازندگی من ثنا، تا این لحظه: 12 سال و 11 ماه سن داره

ثنا دلبند مامان و بابا ......

تلخ ترین خاطره

1392/1/24 1:57
نویسنده : نازنین
367 بازدید
اشتراک گذاری

سلام عزیزدل مامان

امشب خوابیدی اما پر بغض ........عزیزکم مامانو ببخش اما چاره ای نیست

دلم آشوبه ........چقدر سخته ......خیــــــــلی...بیشتر از اونچه ک فکرشو میکردم

منی ک وقتی بهت شیر میدادم نفسمو با نفست تنظیم میکردم .......با هر بار تپش قلبت هزار بار قربون صدقت میرفتم......

از امروز ساعت ٣ بعداز ظهر از شیر گرفتمت با هزار ترس و استرس...... چون خونه مامان بزرگ بودیم متوجه نبودی و سرت شلوغ بود ....دو سه باری اومدی و سفت و سخت سراغشو گرفتی ولی بازم من و بابایی و دایی حواستو یه جور پرت کردیم و هر بار من تو دلم گریه کردم ......دلم آتیش گرفت .......اما صبر کردم.......می دونم ک از فردا سخت تر هم میشه و دل من بیشترم میسوزه اما.....

الان خوابوندمت .....اولین شبیه ک بدون شیر خوابیدی .......باهات بازی کردم .....بابا محمد بردت بیرون برات کلی خرید کرد ......انقدر خسته شدی ک ساعت یک بلاخره با هزار ترفند به قول خودت لالا کردی

بعد از اینکه خوابیدی دیگه نتونستم خودمو کنترل کنم و اشکام سرازیر شد و صورتتو غرق بوسه کردم و به سرت دست کشیدم

احساس کردم اگه امشب اینجا ننویسم دق میکنم .......فقط میتونم بگم خیلی سخته ولی باید تحمل کرد

عزیز دلم بدون این جدایی تلخ برای مامان بیشتر از تو سخته ........ باور کن

ثبت تلخترین خاطره: ٢٣/١/٩٢ ساعت ٣ بعد از ظهر

 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (12)

مامان امیر حسین
24 فروردین 92 2:14
آخی عزیزم خدارو شکر کن که تونستی از پس حقی که فرزند بر گردن مادر داره بر بیایی.ناراحت هم نباش .بعد از دوسه روز هم از سر اون میفته هم خودت.درکت میکنم.منم گاهی واسه روزهای اولی که با همه ی ناواردی به امیرحسین شیر میدادم دلم تنگ میشهوولی خب به این فکر کن که خدارو شکر بچت اونقدر بزرگ شده که دیگه نیازی به شیر تو نداره و سالمه.چون سه ماه هم هست از شیر گرفتمش و تجربه دارم مثل من قبل از خواب بهش تو شیشه یکم شیر پاستوریزه با یه قاشق عسل بده .وقتی سیر باشه تا صبح واسه شیر تو بیدار نمیشه یا حداقل کمتر اذیت میشه.اگر هم بیدار شد بهش آب بده و دوباره بخوابونش.ببخش سرت رو هم درد اوردم

واقعا ممنونم مامان امیر حسین جون . خیلی به راهنمایی احتیاج داشتم
امیدوارم همین طور ک شما میگی باشه ....
یه دنیا تشکر بابت دلداریت حالمو بهتر کرد

مامان محدثه
24 فروردین 92 2:19
ای جانم عزیز دلم باورت نمیشه وقتی این پست و خوندم اشکم در آمد میدونم خیلی سخته و چیزی هم نمیشه گفت


یه دنیا ممنون بابت هم دردیت دوست خوبم
مامان ریحانه
24 فروردین 92 2:56
سلام عزیزم من هم یک هفتس دخترم رو از شیر گرفتم،شب اول مثل شما گریه کردم اما شب بعد بهم گفت مامان قصه و بعد هم برای اولین بار به راحتی خوابید عزیزم ناراحت نباش اولین قدم برای مستقل شدن دختر قشنگت رو تبریک میگم.

سلام عزیزم
مرسی از حضورتون . ممنون گلم

سمانه مامان ستایش
24 فروردین 92 3:59
سلام عزیزم.
میدونم تجربۀ سخت و تلخیه،ولی این هم یکی از مراحل رشد کوچولوهامونه و باید بگذره.امیدوارم زیاد براتون سخت نباشه و به راحتی این مرحله رو پشت سر بذارید.
درکت میکنم دوست خوبم که برای خودت سخت تره.ستایش تا 8 ماهگی بیشتر شیر منو نخورد.یادم نمیره اون روزا چقد غصه خوردم و چقدر ناراحت بودم...
انشالا که ثناجون و شما خیلی زود به شرایط جدید عادت کنید و یه خاطرۀ خوب از این روزا براتون به یادگار بمونه

ممنونم سمانه جون بله واقعا سخته اما وقتی به بزرگ شدن دلبندم فکر مبکنم تحملش راحت تر میشه
چ شرایط سختی رو تحمل کردی دوستم انشالا ستایش جون در کنار شما سلامت باشه
مرسی انشالله
مریم (مامان ثناجون)
24 فروردین 92 7:33
نازنین جون اشکم را در اوردی نمی دونم من هم می تونم یه همچین کاری را بکنم..
ولی میدونم که خدا همیشه و همه جا به فکر بند هاشه..همونجور که بهتون اونقدر شیر داده که بعدا شرمنده ثنا جون نشی بهتون کمک می کنه که این درد سنگین را هم تحمل کنی.... خودت را ناراحت نکن ...من که تجربش را نداشتم ولی میدونم که خیلی خیلی سخته
راستی این را هم از بزرگترها شنیدم که باید شیرت را روی یکم خاک بدوشی و افتاب بگذاری تا زود شیرت خشک بشه...انشاالله بانو فاطمه زهرا کمکتون کنه...
ببخش سرت را درد اوردم

مرسی از محبتت مریم جون
آره واقعا خداروشکر انشالله خودش صبرشو به منو دخترکم بده....انشالله تجربه میکنی و بیشتر حس میکنی سختیشو
نمی دونم ولی حتما امتحان میکنم
ممنون بایت دعای قشنگت دوستم
نگو این حرفو حضورت باعث افتخار

مامان ضحا
24 فروردین 92 8:23
نازنين جون از ترس داشتم سكته ميكردم وقتي خوندم تلخترين خاطره.فكر كردم حالا چي شده.
نازنين جون ثناي عزيز يكي ديگه از مراحل زندگيشو طي كرده و بزرگتر شده بايد خدا رو شكر كرد. نگران نباش هر شب قبل از خواب تو شيشه شيرش بهش شير بده.شير كاكائو هم بهتره.من هم هر شب بعد از از شير گرفتن به ضحايي شير پاستوريزه ميدم.هم وزنش زياد ميشه و هم گرسنه نميمونه.
ولي واقعآ ترسونديهااااااا

خدا نکنه مامان ضحا جون ببخش اگه ترسوندمت
آخه واقعا تلخه
همین کارم میکنم ولی ثنا زیاد استقبال نمیکنه
بازم معذرت دوستم


دخملی شکلک
24 فروردین 92 22:31
دخملی شکلک برگزار میکند مسابقه با شکوه نی نی با حجاب...فقط مخصوص دخملا برای شرکت در مسابقه فقط کافیه: عکس با حجاب نی نی تون رو (فقط 1 عکس) توی یک پست به عنوان مسابقه نی نی با حجاب در وبلاگ قشنگتون قرار بدین و آدرس آپلود شده اون عکس رو برامون توی همین پست بزارید .... مهلــت ثبت نام از 24 تا 31 فروردین ماه و رای گیری از 1 تا 7 اردیبهشت ماه انجام میشه
مامان آنا
25 فروردین 92 13:47
سلام مامانی مهربان که اینقدر ناراحتی
ولی ناراحت نباش این اولین قدم خانومی دخترتونه درعوض دخترت روزبه روز ماهتر میشه
به وبلاگ انهی من هم سر بزنید
اسم وبلاگش ائل اناسی

سلام عزیزم ممنون از محبتت
چشم مرسی ک اومدین وبلاگ دخمل من
حتما چشم

مامان ضحا
27 فروردین 92 15:55
نازنين جون ثناي عزيز به شير نخوردن عادت كرد؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟

چرا مامان ضحا جون کم و بیش عادت کرده ولی بازم گاهی اوقات بهمونشو میگیره
مرسی ک به یادمونی دوستم

مامان ضحا
28 فروردین 92 8:00
سلام دوست عزیز______$$_________$$$
_____________________$$$$_______$$$___$$$$$
____________________$$$$$$_____$$$___$$$$$$$
___________________$$$_$$$$___$$$__$$$$____$
___________________$____$$$$_$$$$_$$$
_______________________$$$$$$$$$$$$$$
آپم و منتظر حضورت _______$$$$$$$$$$$$$$$$$$$
____هستم__________$$___$$$$$$$$$$$$$$$$$
..____________@ __$$____$$$$_$$$_$$$__$$$$$
_________€€€€€€€€$____$$$$___$$__$$$$___$$$
______€€€€€€€€€€€€€€__$$$_____$$___$$$____$$
____€€€€€€€€€€€€€€€€€€_$$_____$$$___$$$____$
___€€€€€€€€€€€€€€€€€€€€_$$_____$$____$$$
__€€€€€€€€€€€€€€€€€€€€€€_$_____$$$____$$
_€€€€€€€€€€€€€€€€€€€€€€€€____ __$$$____$
€€€€€€€€€€€€€€€€€€€€€€€€€€______$$$
$$$___$$$___$$$___$$$___$$$_____$$$
_°_____°______°_____°_____°_____ _$$$
_____________€__________________$$$
_____________€__________________$$$
زود بیااااااااااا ____€_________________$$$$
_____________€._______________$$$$$
_____________€..____________ $$$$$$$$
____________€€€€€€€._..-♥*°*♥-.._ ~~~*°*~~~
~~~ _..-♥*°*♥-..~~~~ _..-♥*°*♥-.._
_..-♥*°*♥-..__..-♥*°*♥-.._

چشـــــــم

مریم (مامان ثناجون)
28 فروردین 92 16:29
نازنین جون چی شد ثنا جون خوبه با شیر نخوردن کنار اومده یا که اذیت می کنه..
یه خبری بهمون بده....


نه دیگه مریم جون اذیتاش تموم شد شکر خدا اولاش سخت بود
فدای تو دوست خوبم
مامان صبا
28 فروردین 92 16:39
سلام عزیزم این پستو که خوندم خیلی ناراحت شدم واستون مخصوصا واسه ثنا جون آخه اینقدر که شما اذیت شدید حتما ثنا خیلی یشتر اذیت شده
دعا میکنم زودتر ثنا جون عادت کنه
مامانی صبای منم اولایل که کمکی بهش شیر میدادم طمعشو رو دوست نداشت با هرچی هم که مخلوط میکردم فایده نداشت ولی من با کلی ترفند بهش میدادم ولی الان به مزه ش عادت کرده وخودش شیشه شو میگیره وخالی که میشه میده به من الان فقط با عسل ویا نبات بهش میدم
موفق باشی عزیزم

سلام مامان صبا جون یه دنیا تشکر بابت راهنماییت حتما انجام میدم آخه منم تا دیدم ثنا نمی خوره دیگه اصرارش نکردم انشالله اونم مثل صبا جونم دختر خوبی بشه و بخوره
مرسی از حضورت دوستم