زندگی من ثنازندگی من ثنا، تا این لحظه: 12 سال و 11 ماه سن داره

ثنا دلبند مامان و بابا ......

شرح حال نفس مامان

1392/1/28 16:57
نویسنده : نازنین
375 بازدید
اشتراک گذاری

سلام ب جیگر طلای مامانبغل

عزیزکم توی این پست می خوام از ماهی ک پشت سر گذاشتی بگم هر چند چون مسافرت بودیم نتونستم بهت بیست و دو ماهگیتو اینجا تبریک بگم اما حضوری هم من و هم بابایی بوسیدیمت و بهت بیت و دومین ماه زندگیتو تبریک گفتیمماچ

نازنینم چند روزی هست ک از شیر گرفتمت و خداروشکر روزای خیلی سختشو پشت سر گذاشتیم و تو هم حالا دیگه عادت کردی و کمتر بهونه گیر میکنیهوراهوراهورا

فرشته من توی ماهی ک گذشت تونستی چشممو روشن کنی و مامان و بابا رو درست بگی و این خیلی برام شیرین  بود  ولی همچنان به بابا خیــــــــــــــــلی وابسته هستی حتی با عرض کمی حسودی بیشتر از من قهر... تـــــــــــازه عزیز دلم تو که بابا رو فقط سه چهار ساعت آخر شب میبینی ولی بازم  در طول روز باید حداقل سه بارتلفنی با بابامحمدت  صحبت کنی والا من دو روزه بدون گیس میشم ......راست گفتن ک دخملا بابایی هستنا.....من نمی دونم همه زحمتا پای منه ولی ....والــــــــــــــاابرو

کلماتی رو ک یاد گرفتی خیلی بامزه بیان می کنی مثلا کلمه (نقن جیجه، پا تی تی ، دسته ، بدو بابا ، بَد ، مانه منه) اینا رو به زبون خودت نوشتم ک خیلی قشنگ میگی آدم قلقلکش میاد و می خواد بخورتتخوشمزه

هر کاری رو ک دوست نداشته باشی و یکی انجام بده فوری میگی : نَقُـــــــن جیجه  (نکن دیگه) همین طوز کش دارم میگی ها

تازگی ها هم ک از خودت درآوردی و به کفشات میگی : پاتی تی  حالا این پاتی تی ها فقط شامل کفشای خودت نمیشه اگه بیرون هم یه بچه ببینی ک کفش پاش باشه الا و بلا باید کفشاشو بگیری و اینطور میشه ک گاهی من و شما با هم درگیر میشیماوه

از وقتی از خونه مامان بزرگ برگشتیم هر روز اسم عمو ها : احمد ، مِهمنام(بهنام) – عمه – و مامان بزرگ و روزی چند بار میاری ......اوایل وقتی میگفتی احمد منم میگفتم ثنا جان احمد رفته ...چند روزی هست ک میای میگی مامان احمد چی ؟سوال و بعدشم خودت جواب میدی و میگی : احمد دَسته (احمد رفته)

من یا بابایی وقتی باهات بازی میکنیم میندازیمت هوا میگیم : هووووووووووبالا ....چند وقتی هست ک تو هم عروسکاتو میندازی هوا میگی : بدو بابا ....چ ربطی داشت ؟متفکر

 من هر موقع کار بد و با شلوغ بازی میکنی بهت تذکر میدم و میگم چرا این کارو کردی؟ بَد ....حالا شما هم یاد گرفتی تا خرابکاریتو میکنی فورا به من میگی بَد…

جوجوی من کافیه از یه چیزی خوشت بیاد حتی اگه برای یکی دیگه باشه می خوای به زور بگیری و میگی : بده مانه مَنـــه (بده مال منه)

همه کارات برای مامان شیرینه مثل قند از صبح ک پامیشی و میری پای تی وی میگی یالا نای نای بزار تا آخر شب ک وقتی می خوای بخوابی حتما باید سرت کنار سر بابا باشه تا خوابت ببره .....خدا عشق بینتونو زیاد کنه عزیزانم...والاابروچشمک

راستی چند روزی میشه ک میای اصرار میکنی ک کریرتو بیارم تا توش بخوابی و منم ک حریفت نمیشم میارم و شما هم توش می خوابی و باید شمارو تکون بدم تا بیشتر بهت خوش بگذره..امروز ظهرم ک توش خوابت برد

 

نفسمی جوجو

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (9)

مریم (مامان ثناجون)
28 فروردین 92 22:24
واااااااااای عجب جیگری شدی
چقدر قشنگ حرف میزنی خوشکل خاله...
خدا را شکر که با شیر نخوردن کنار اومدی
چقدر ناز لالا کردی عروسک

مرسی خاله مهربونم
عزیز دلمو ببوس

مامان ضحا
31 فروردین 92 8:36
الهي اين ثنا جون چقدر شيرين زبون شده،خاله جون ميام اون زبونتو ميخورماااااااااا
ثنا جون 22 ماهگيت با تآخير مبارك
چقدر هم ناز خوابيدي خاله

مرسی خاله جونم بفرما نوش جان
ممنون شما خودت گلی
ضحا جونمو ببوس خاله جونم
مامان ارشیا
31 فروردین 92 14:38
سلام خانم گل خوش به حال مامانی که دلش اینطوری بردی با کلمات قشنگی که به کار میبری فرشته مهربون[hr
سلام عزیزم
ممنون محبت داری
نیلوفر
31 فروردین 92 23:07
_____████ ____________ _____██████ ___________ ____████████__________ ▌ ___███____███_________ █ ___██_______██__________▌ __███________█__________▌ __▌●█________█_________█ __███_______ █_________█ ___██_______█________██ ____________██_______██__▌ ____█______██______███_ █ _____▌_____██_____████_█ __________███___█████_█_█ ________███__██████__█_█ ______███__████____██_█ _____███_█████_████_█ ____████_██████_███_█__▌ ___████_█ █__███ _█__██_▌ __█████_████_▌_█_███_▌ _█████_██___██___██_█ _█████_███████_███__█__██ _███_▌███___██____██_███ _███_▌█████___███__█__█ _████_▌▌___█__█_██████ __██████_████__▌_████ ___█████_____████████ ._=--███████████████ا _=--=_-████████████ =--_=-_=-█████████ یه سری به ما بزن
مامان صبا
2 اردیبهشت 92 2:30
بخورمت جوجو با این شیرین زبونیات مخصوصا اون تَفن جیجه




مامان محدثه
2 اردیبهشت 92 2:55
قربونت برم خاله جون با این شیرین زبونیات دلم میخواد نزدیکم بودی حسابی میچلوندمت
خدارو شکر دوست عزیزم که ثنا جون با شیر نخوردن کنار امد
ببوس این کوچولوی دوست داشتی رو


مرسی خاله جونم پس خوب شد نزدیک نیستما
بله مامان محدثه جون خداروشکر دیگه عادت کرده شما هم محدثه عزیزمو ببوس
مامان نوژاجوني
2 اردیبهشت 92 10:23
قربون اون حرف زدنا وشيرين زبونيهات برم عزيزم

خدا نکنه خاله مهربون
برای نوزا جونم

مامان امیر حسین
3 اردیبهشت 92 13:02
واااایجیگر خاله دیگه بزرگ شده کریر چرانازنین جون حسودی نکن دخملا همه بابایی هستناین رسم دنیاسشوخی کردمخدا عشق رو بینتون بیشتر بکنهدوستون داریم

خاله جون یه دفه دلم خواست
چیکار کنم دوستم آخه این انصافه
مرسی خاله مهربونم همچنین شما

الناز مامان بنیا
9 اردیبهشت 92 16:08
جیگرتو برم خاله اینقدر نازی




مرسی خاله جون