زندگی من ثنازندگی من ثنا، تا این لحظه: 12 سال و 11 ماه و 6 روز سن داره

ثنا دلبند مامان و بابا ......

نوروز 92 ثنا جونی

سلام ب دخمر بهاری خودم به به اینم فصل بهــــــــــــــــــار فصل زندگی من عاشق این فصل و دخمراشم عشق مامان بلاخره از مسافرت اومدیم با کلی خاطره خوب و اتفاقای قشنگ عجب سفر خوبی بود مامانی...عالی ...بیست ....فراموش نشدنی و همش به خاطر وجود تو شاپرکم بود روز ١٧ فروردین بود ک با حالی دپرس و دلتنگی زیاد از مسافرت اومدیم........... تا جم و جور کردم و همه چیز به حالت عادیش برگشت یه خرده طول کشید .... آخه مامانی بگم ک توی این ١٧ روز کلی پیشرفت کردی و به معنای واقعی زلـــــزله شدی .......و یه خرده هم زبون دراز شدی ماجرای مسافرتت روز بعد سال تحویل بود صبح خیلی زود بعد اذان صبح همراه مامان بزرگ و بابابزرگ و دایی ...
20 فروردين 1392

سال نو مبــــــــــــــــــــارک هستی من

سلام عزیزکم     سال نو مبااااااااااااااااااااارک  نازنینم دو عید از عیدهای عمرت گذشت ........ مبارک باشه سال جدید زندگیت از ته قلبم بهترین سال و برات آرزو دارم عشقم انشالله همیشه سالم و سرحال با لبی خندون ببینمت نازنینم  سال نو رو همسر عزیزم و همه دوستای گلمم تبریک میگم...... فردا به امید خدا میریم سفر و تا بعد سیزده بدر نیستم و دلم برای دوستامون خیلی تنگ میشه انشالله همگی سالی خوب و پر برکت همراه با موفقیت داشته باشند انشالله   ...
30 اسفند 1391

ماجراهای آخرین روزهای سال

سلام ب نازدونه مامان عزیز دلم سال ٩١ هم تموم شد و ب امید خدا ٢ روز دیگه سال تحویل میشه .....نمی دونم مامانی توی این مدت تونستم مادر خوبی برات باشم یا نه......اگه نه خودت به حرمت عشقی ک بینمونه ببخش گلکم ثنای نازم فقط اینو بدون ک توی این دوسالی ک پیش من و بابایی هستی و ما همراه تو سال جدید و آغاز میکنیم بهترین سالها برای ما بوده و با بودنت زندگی بهشتی رو تجربه کردیم نازنینم بازم می خوام از برکت وجودت بگم از شیطونیات ثنا جونم شما ی هاپو داری ک تقریبا هر جا میری با خودت میبری و خیلی دوسش داری ...این عروسکت وقتی فشارش میدی میگه: I LOVE YOU ......چند روزی هست ک وقتی فشارش میدی جلوتر از اون خودت میگی : ای لو یو ...
29 اسفند 1391

لَلـــــــــــــــــــــام (ســــــــلام)

لَلام (سلام) ب عزیزتر از جونم ثنای عزیزم عزیزم دو سه روزی هست ک کار خیلی جالبی بدون کمک کسی یاد گرفتی و اون هم سلام کردنه به زبون خودت لَــــــــــــــــــلام . درست از روز ٢٤/١٢/٩١ بود ک وقتی دایی ها و مامان بزرگ و بابایزرگ اومدن خونمون با خوشحالی رفتی به استقبالشون و بلند میگفتی : لــــــایلا لَلام (یالا سلام) و یکی یکی بهشن دست میدادی قربون دخمل با ادب و مهمون نوازم بشم من  شیرین من جدیدا به روز نمیکشه ک ارت کارای جدید سر میزنه و من واقع حیرت زدم   کلماتو با لحنی میگی دوست داریم تورو بخوریم جوجو   امروز نشسته بودم و با بابایی داشتیم صحبت میکردی...
27 اسفند 1391

از بهترین ماه های سال

سلام ب فرشته مامان دخترکم این روزا سخت مشغولم ..... و پر از ذوق و شادی.... شوق و ذوقی ک حتی وقتی یک دقیقه هم میشینم بهش فکر میکنم و خدا رو به خاطرش شاکرم ...کاش زودتر بزرگ بشی دخترکم تا با هم این ماه زیبا رو جشن بگیریم و شادیمونو با هم قسمت کنیم برات میگم ک توی این ماه تولد بهترین هدیه خدا ب منه .....آره عزیزکم .....توی این ماه ما تولد بابا محمدو جشن میگیریم و من برای اون روز ثانیه شماری میکنم....درست یک روز مونده ب سال تحویل تولد عزیزترینمه و من واقعا خوشحالم ک امسال دومین سالیه ک میتونم همراه شاپرکم برای همسر مهربون و فداکارم یه جشن کوچک و هدیه ای ناقابل بگیریم ثنا جونم این روزا حالت بهتر شده و دیگه ا...
22 اسفند 1391

اولین نقاشی ثنا

سلام ب عسلم دخترکم ای یه هفته واقعا برات هفته سختی بود همش مریضی و بی حال .... چند روز پیش بردمت دکتر ک گفت آلرژی و زود خوب میشه اما ٥ روز گذشت و حالت خوب نشد .....شبا اصلا نمی تونی بخوابی و همش از خوب میپری الهی بمیرم مامانی دیشب همین طور ک داشتم پوشکتو عوض میکردم متوجه شدم چشمات بیش از حد کوچیک شده و کنارشون قی بسته اول با دستمال پاکشون کردم ولی بعد ٥ دقیقه بازم همون طور شد وقتی به بابا نشون دادم بهم گفت ک فردا بازم حتما ببرمت دکتر .... خلاصه صبح ک بیدار شدیم دیدم دو تا پلکات چسبیده ب هم و چشمات باز نمیشن .....خیلی ترسیدم آخه تاحالا این طوری نشده بودی فوری آمادت کردم و بردمت این دفه پیش دکتر خودت توی مطب وقتی کوچولوهای ...
15 اسفند 1391

21 ماهگی ثنا عسلی

  سلام ب زرزری مامان عزیزترینم 21 ماه زندگیتم بهت تبریک میگم گل مامان چقدر این روزها برای من مادر زود میگذره انگار همین دیروز بود ک 20 ماهگیتو جشن گرفتیم اما درست یک ماه از اون روز خوب میگذره و نفسم 21 ماهه شده.....الهی 200 ساله بشی مادری دختر خوبم توی این ماه کارهای جدیدی یاد گرفتی که خیلی برام شیرینه ...در حین مظلومیتت خیلی هم کل شق و شیطونی... جدیدا یاد گرفتی هر چی رو ک می خوای می گی بِد (بده ) و اگه بهت ندم خیلی سریع بازم میگی بـــــــــــــــــــــــِدِ هر چیزی رو ک دوست داشته باشی رو مال خودت می دونی ......مثلا  کیف پول بابایی و برمی داری وقتی بابا میگه بدش من میگی نه مـــــــ...
10 اسفند 1391

آتلیه

سلام ب نازنین دخترم عزیز دلم دیروز (٤/١٢/٩١) به همراه بابایی وقتی درست ١ سال و ٨ ماه و ٢٤ روزه بودی بردیمت آتلیه برای ثبت روی ماهت . دختر گلم حالم اصلا خوب نبود و بابایی اصرار داشت کنسلش کنیم ولی من به خاطر اینکه وقت قبلی داشتیم به هر زحمتی بود رفتیم ..... اونجا خیلی شیطونی کردی ولی برای عکس گرفتن زیاد اذیتمون نکردی و به کمک ٢ تا خاله مهربون اونجا کلی خندیدی و دست زدی و ما تونستیم لحظه های خوبی رو ثبت کنیم منم هم وقتی حال خوب تو و صورت بشاشتو دیدم دیگه خوب خوب شدم....... ولی من و بابایی خیلی  خیلی خسته شدیم از دست شیطنتای تو خانومی..... بهمون قول دادن ک تا ١٠ روز دیگه بهمون تحویل بدن .....حتما ...
5 اسفند 1391

عاشقانه .........مادرانه

                             به تو من احساس خــــــــــاصی دارم                              یه جوری شبیه عشق و عـــــــــــادته تو رو من یه جور دیگه دوست دارم            یه علاقست که تا بی نهایته با تو من حس قشنگی دارم             &nbs...
30 بهمن 1391